وانشات {سناریو} جونگکوکی (باحوله از جلوش رد میشی)
ویو کوکی
-ا/تتتتتتتتتتتتتتتتت! بیا دیگه شوهریت اومدههه
+اومدم تاگی....
ای خدا چقد این دختر خنگه! همچین شوهری گیرت اومده چرا نمیای استقبال!!
-عشقم بیا برات شیرموز خریدمااا
+کوکی دیگه خالی نبندددددد !!! توکه خودت هشمونو میخوری به من نمیرسههههه!!!
-خودم بهت میدم قشنگمممم !! بیا پایین دیهههه
با حوله استخری دورش و موهای آشفته ولی خشک اومد پایین..
چشمام برق زدن که انگار متوجه شد.....
+چشاتو درویش کن بی حیاااااا
-اععع دیگه گرفتمت ! مال خودمی!
+ربطی نداره!!!!!!!
-چرا؟! خوشت نمیاد شیطون بشم؟
+اعععع!!!!! یه شیرموز بده ببینمم....
-بفرما خانم خوشگلممم
+ببین نقشه نکشی تو ذهنتتتت
-چشم چشمممم
آخه من چطوری به اون پاهای بلوریت و گردن سفیدت توجه نکنم نزار مغزم جاهای بدتری بره.....
شیرموزشو که خورد گفت من برم لباس بپوشم بیام..
دیگه فهمیدم شانس داره از دستم میره..
براید بغلش کردم و حولش افتاد......
تن بلوریش کامل در دسترسم بود......
اون هیکل خوش تراشش که به دستام خورد قلبم لرزید.................
اومد که مقاومت کنه که بردمش طبقه ی بالا و با سرعت بالا انداختمش رو تخت...
سعی کرد خودشو با پتو بپوشونه ولی با سرعتی که تاحالا درخودم ندیده بودم پیرهنمو کندم و رفتم رو تخت....
لباشو طعمه کردم و با لذت میمکیدمشون .....
نرم شد و آروم شد....
آروم پتورو از روی تن خوشگلش کشیدم اونطرف و محکم بغلش کردم و همچنان لبام به لباش قفل بود.....
ناله های خفه ی آرومی که داشت بیشتر تحریکم میکرد..
تنامون که بهم چسبیده بود رو ازهم دور کردم و کامل ل/خ شدم ....
روش خیمه زدم و .........................
-------------------------------------------------------------------------
دوستان گرامی اگر کسی تو جمع ما مثبت بود منفی شد🤣
برادران نام آوران بنام یزدااااااااااااااان اگر خوشتون اومد براتون بازم مینویسمممم
البته اگر ذهنیتتون درباره ی کوکی جون بدشده باید بگم که کوکی جان اینطوری بوده شمانمیدونستی😂😂
یعنی خوشم میاد کوکی بدون لحظه ای درنگ رفت سراغش🤣🤣🤣
-ا/تتتتتتتتتتتتتتتتت! بیا دیگه شوهریت اومدههه
+اومدم تاگی....
ای خدا چقد این دختر خنگه! همچین شوهری گیرت اومده چرا نمیای استقبال!!
-عشقم بیا برات شیرموز خریدمااا
+کوکی دیگه خالی نبندددددد !!! توکه خودت هشمونو میخوری به من نمیرسههههه!!!
-خودم بهت میدم قشنگمممم !! بیا پایین دیهههه
با حوله استخری دورش و موهای آشفته ولی خشک اومد پایین..
چشمام برق زدن که انگار متوجه شد.....
+چشاتو درویش کن بی حیاااااا
-اععع دیگه گرفتمت ! مال خودمی!
+ربطی نداره!!!!!!!
-چرا؟! خوشت نمیاد شیطون بشم؟
+اعععع!!!!! یه شیرموز بده ببینمم....
-بفرما خانم خوشگلممم
+ببین نقشه نکشی تو ذهنتتتت
-چشم چشمممم
آخه من چطوری به اون پاهای بلوریت و گردن سفیدت توجه نکنم نزار مغزم جاهای بدتری بره.....
شیرموزشو که خورد گفت من برم لباس بپوشم بیام..
دیگه فهمیدم شانس داره از دستم میره..
براید بغلش کردم و حولش افتاد......
تن بلوریش کامل در دسترسم بود......
اون هیکل خوش تراشش که به دستام خورد قلبم لرزید.................
اومد که مقاومت کنه که بردمش طبقه ی بالا و با سرعت بالا انداختمش رو تخت...
سعی کرد خودشو با پتو بپوشونه ولی با سرعتی که تاحالا درخودم ندیده بودم پیرهنمو کندم و رفتم رو تخت....
لباشو طعمه کردم و با لذت میمکیدمشون .....
نرم شد و آروم شد....
آروم پتورو از روی تن خوشگلش کشیدم اونطرف و محکم بغلش کردم و همچنان لبام به لباش قفل بود.....
ناله های خفه ی آرومی که داشت بیشتر تحریکم میکرد..
تنامون که بهم چسبیده بود رو ازهم دور کردم و کامل ل/خ شدم ....
روش خیمه زدم و .........................
-------------------------------------------------------------------------
دوستان گرامی اگر کسی تو جمع ما مثبت بود منفی شد🤣
برادران نام آوران بنام یزدااااااااااااااان اگر خوشتون اومد براتون بازم مینویسمممم
البته اگر ذهنیتتون درباره ی کوکی جون بدشده باید بگم که کوکی جان اینطوری بوده شمانمیدونستی😂😂
یعنی خوشم میاد کوکی بدون لحظه ای درنگ رفت سراغش🤣🤣🤣
- ۳.۸k
- ۲۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط